-
توکه نیستی.....
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1392 10:39
ح-س.چه خبر -س.خوبی؟سردردت بهترشد؟ -آره بهتره -بخاطراین بوده که صداما نشنیدی وقتی صحبت کردیم خوب شد -بله -چرا اینطوری ج میدی -بله عزیزم وجودت داوی درده -پس چی؟حمید کی میای؟ -نمیدونم دقیق شاید 10 روز دیگه -چرا.تو که گفتی زودترمیای -ده روز دیگه دیره -نه هر وقت خواستی وکار داشتی بیا -چشم عزیزم.چه خبر از خرید باکی رفتی؟...
-
توکه نیستی.....
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 11:00
دیروز خیلی دلم گرفته بود به ع گفتم مامان را ببر دکتر گفت تو هم باید باشی یعنی به من چه مربوط؟اونوقت من نمیدونم برا چی مامانم اینقد هواشونا داره.روز قبلش زنگ زده که صد تومن فورا بریز واسه در خونه هرچی بهش میگم دسترسی به بانک ندارم بده بعد من میریزم به حسابت میگه نه باید همین الان بدی من یه ریالم ندارم اونوقت دیروز رفته...
-
توکه نیستی.....
شنبه 6 مهرماه سال 1392 10:36
ح-س شب بخیر -س شب بخیر -چ خ -خ خ خ ن -خدا را شکر -خوشم میاد کم نمیاری -اینه دیگه -میخوام زنده باشم یه روزببینم یه چیزی بگم تو نتونی ج بدی -صد ساله باشی ولی اونروزا نمیبینی -چه عجب چی شده اول صبحی یادت افتاد اون آخرا یه ط هم هست -گفتم از اول صبحی با تو شروع کنم عزیزم -اخه تو چقد اعتماد به نفس داری -خوشت اومد -از عکستم...
-
توکه نیستی.....
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 08:12
خدا را شکر انگار اوضاع میخواد بهتر بشه.2شنبه حمید اومد شرکت 4ساعت موند.خیلی خوش گذشت.برا اولین بار بود که همه چی خوب تموم شد وحرفی نزد که ناراحتم کنه.گفتیم خندیدیم.با گوشیم چندتاعکس از خودش گرفت میدونم عمدا اینکارا کرد میخواست عکسشا داشته باشم.چندتا عکس هم قبلا آورده بود ولی من فقط نگاه کردم برگردوندم بهش.ولی این...
-
توکه نیستی.....
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 09:12
من-گاهی پروانه ها هم اشتباهی عاشق میشوند.به جای شمع گرد چراغهای بی احساس خیایان میگردند. -اشتباه نکن اون چراغها کارایی بشتری دارن ولی یه دفعه میسوزن مثل عمر انسانهای جدید -حالا سوختن؟یا تا نسوزونن خیالشون راحت نمیشه -کیا خیالشون راحت نمیشه -چراغای که پروانه میشوزونن -خوب حالا تو پروانه هستی یا چراغ -بستگی داره تو چی...
-
توکه نیستی.....
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 08:46
امروز روز ولادت آقا امام رضا هست چقدر دلم میخواست مشهد بود وچقدر دلم هوای زیارت داره. دیروز خونه ط بودم حسابی درد دل کردیم حرفایی چند ماه که مونده رو دلم حسابی سبک شدم.وضعیت کارم مشخص نیست چند روز دیگه به پایان قراردادم مونده اگه این وضعیت حقوقم باشه احتمالا دیگه نمیام.ولی خدا کنه درس شه چون اصلا دلم نمیخواد برم تو...
-
توکه نیستی.....
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 08:21
دیروز حمید رفت.تو این چند روزی که اینجا بود فقط روز اول اومد بهم سر زد که آخرشم گند زد به همه چی ورفت.از اون روز اصلا حس خوبی بهش ندارم.این چند روزه هم که فقط خودش زنگ زد اصلا از طرز صحبت کردنش خوشم نیومد.2بار بهش گفتم که بیا شرکت ولی اون بدون اینکه به خواسته من توجه کنه رفت.ودیشب اس داد که رسیده. حالا جالب اینجاس که...
-
توکه نیستی.....
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 08:45
دیروز ازصبح منتظر سورپرایز حمید بودم.نزدکای ظهر بود که سر زده اومد شرکت.ومن چقد از دیدنش بعد از 2ماه خوشحال شدم. سورپرایزش چقد خوشحال کننده وباور نکردنی بود ولی از طرفی من وفهیمه چی فکر میکردیم وچی شد.یجورایی حالم گرفته شد.به جوراب نپوشیدنم گیر داد به مانتو م.بعد قرار شد منا برسونه تو ی مسیر اصرار که باید برسونمت در...
-
توکه نیستی.....
دوشنبه 18 شهریورماه سال 1392 10:21
چندشب پیش به حمید گفتم تو که قبلا گفته بودی قصد ازدواج نداری منم قبول کرده بودم پس این حرفایی که 2 سال دیگه شاید آزمایشمون بهم نخوره واسه چی بود من خیلی تحقیر شدم. اونم گفت بخدا منظوری نداشتم .گفتم اگه منا نمیخوای خوب راحت میگفتی برو دنبال زندگیت گفت کی گفته نمیخوامت که اینا بگم شاید بیشتر از تو بخوام.اصلا حاضری حالا...
-
تو که نیستی
چهارشنبه 13 شهریورماه سال 1392 08:56
ط-به جزوجودتو هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفته ام حتی عشق را -س ص ب نمیگی اول صبحی قلبم میگیره از خوشحالی -میخواستم خیلی خوشحال بشی اگه تو روز بازم خسته شدی اطلاع بده عزیزممممممممم -حتماااااا -روز خوبی داشته باشی مراقب خودت باش -همین طورهممممم -انسانها عموما 2دسته اند1-تو 2-بقیه -1من 2تو میشیم من وتو ما -کجای چه...
-
توکه نیستی.....
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 13:01
ط-شعر شاخه با ریشه -منکه حواسم به سیبم هست ولی سرکارم سیب سرخ من -میدونم سرکاری خواستم بدونی به یادتم انرژی بگیری -دست خوشکل من درد نکنه که خودشا سیب کرده تا بخورمش انرژی بگیرم -اگه بخوریم که تموم میشم بعدشم فقط به سیب توجه کردی پس شیب مزرعه چی؟ -شیب که خیلی تند شاید چند روز دیگه نباشه ولی من همین الان سیبما میخورم که...
-
توکه نیستی.....
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 12:54
ح-دوس داشتم الان کنارم بودی سرتو میذاشتی روسینه ام منم به موهات ورمیرفتم تو ناز میکردی منم نازتا میکشیدم -ح-کیا میگن تو ساده ای که منا دوس داری -فکرم -اشتباه میکنه کار خودت درسته عروسک -دوستت دارم مهم نیست اشتباه باشه یا درست -درسته -خوب بهتر -نهارخوردی عزیزم -نه میلم نیست -برا چی گلم مگه دپرسی -آره خیلی بازم بی خبر...
-
توکه نیستی
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 21:14
ح-خوابی یا بیدار خانومی -سلام خوبی خسته نباشیدبیدارم -سلامت باشی عزیزم -کی اومدی خوبی -نیم ساعتی هست اومدم شام خوردی -نه -مگه نگفتم بخور -باشه هرچی تو بگی -خوب معلومه هرچی من بگم مردی گفتن زنی گفتن -خوب منکه میگم هرچی تو بگی آقای مرد -خانوم خوشکله اگه امری نیست شب بخیر -شب بخیر - شب بخیر خالی یه گلی عزیزی عشقی بوسی -...
-
توکه نیستی
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 21:02
ط-سلام هنوز سرکاری چرا حوصله ما نداشتی -نه خونم -چراحوصله ما نداشتی -دورم شلوغ بود -خوب میگفتی شلوغم.اینقدافسرده شدم عروسی کوفتم شد -نشد بگم -متوجه نشدم زنگ ردی باور کن قهری -نه بابا میخواسم مزاحم غذا خوردنت نشم -بخدا نه اصلا شام درست نخوردم به جون خودم لینطور نیست -شام درس نخوردی اینکه تو دخترا رسمه -نه حالا چون تو...
-
توکه نیستی
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1392 23:13
ط-خوابیدی یارفتی کار -هستم -کجاهستی -خونه -میخوای استراحت کنی مزاحم نمیشم -شمامراحمی عزیزم -آره اینم متوجه شدم -براچی -جواب بده -نه بیدارم -دارم نهار میخورم -منم دارم لباسم اتو میکنم -مواظب باش دوباره نسوزی -نخیرم بی دست وپانیستم -میدونم عزیزم -من اگه میفهمیدم این عشق وشمع وگل وپروانه یه دفعه از کجا اومد خوب بود -شمع...
-
توکه نیستی
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1392 22:55
ح-سلام صبح بخیر روزتاخوب شروع کن نه باقهر -خوب -این یعنی خوبه یا خوب -خوب -یعنی هنوز قهری -نه -خوشحالم بای -آره بروخوش باش مراقب خودتم باش
-
توکه نیستی.....
سهشنبه 29 مردادماه سال 1392 08:23
ط-برای روزهای خوبت دعامیکنم روزهای خوب تو ربط عجیبی دارند به حال خوب من -پس ان شاله همیشه همه روزای من خوب باشه که هر روز ربط داره بشه به تو -ان شاله ولی بد جنسی -براچی -چون هسی دیگه -منظور از هسی چون با تو هسم -نه منکه جنسم خوبه -بله جنس تو لطیفه دوستداشتنی هستی.من چی -تو بد جنسی ولی دوست داشتنی هستی -دوستداشتنی...
-
توکه نیستی
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 20:51
ط-درنگاهم اگرنیستی درخیالم سرشاری -پس خیال پردازی -نه چون تو واقعی هستی -راستی تو خیالت چهره من یادته؟ -تو که جوابشا میدونی.این عکستم چون موهات بلنده دوس ندارم -جوابش چیه؟ -یادم نمیاد چیزی ازت -پس خوبه هنوز خاصم -هنوز؟؟ -چرا سوالی؟ -چرا میگی هنوز خاصم مگه چی شده؟ -گفتم اینقدر از من گله میکنی چرا اینجوری چرا اونجوری...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 مردادماه سال 1392 23:14
ط-ازصبح ۳بارصحبت کردیم یه جوری برخورد کردی ژشیمون شدم حرفاما بگم -بگو -اینکه ارتباطمون مثل هیچ کس نیست را دوس ندارم -یعنی باهمه فرق داریم -خوب میخوای رابطه را عوض کن -اینکه دوست داشتنم با بقیه فرق میکنه.چقد پریم از تفاوت -خوب مسائل مهم مال یک رابطه همه جانبه اس بخاطر احتیاط های که میکنیم اینجوری میشه -من غیراز اینطوری...
-
توکه نیستی.....
شنبه 26 مردادماه سال 1392 08:11
امروز 3روزه که از حمید خبری نیست.منم ترجیح میدم زنگ نزنم باید حتما اون تصور غلطی که از من داره درست بشه بهم گفت تو هم مثل بقیه دخترایی ونمیتونی بانبودنم کنار بیای.هرچندبه شوخی گفت ولی باید متوجه بشه که این خبرا نیست حتی اگه صد سالم طول بکشه من زنگ نمیزنم نه که آدم مغروری باشم.ولی براش لازمه حس میکنم هرچی براش بیشتر...
-
توکه نیستی.....
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1392 11:26
خدارا شکر ولی اصلا روزای خوبی نیست. همه چیز داره به شکل افتضاحی خراب میشه.یه آدم درست حسابی هم نیست که باهاش درددل کنم.به هیچکس اعتماد ندارم.امیدوارم خدا کمک کنه به بهترین شکل از این بحران خارج شم. خواب دیدم با یه زنی دوست بودم که چهره خیلی زشتی داشت ولی باهاش کنار میومدم وسطای خواب متوجه شدم اصلا طرف مرد بوده وچقدر...
-
توکه نیستی.....
سهشنبه 22 مردادماه سال 1392 08:52
ح-سلام خوبی عیدبر ساراجون وخانواده مبارک.ان شاله که پات بهتره وبدون سوزش ودرد باشه مناببخش که امروز ازت سراغی نگرفتم -سلام ممنون تو خوبی اتفاقا تو فکرت بودم که اس دادی -چه فکری -اینکه کجای چیکار میکنی حالت چطوره وچقد بین همه اینای که حالما پرسیدن توقع از تو داشتم. -توقع که حق داری ولی ما شرمنده -حالا هی بپرون -داشتم...
-
توکه نیستی
جمعه 18 مردادماه سال 1392 16:33
حمیدازم خواست صدبار بگم دوسش دارم بار صدم گفتم دوستت دارم ولی اعصابما خورد کرده اون منطقت اونم گفت تو زیادی منطقی هستی ومن حالا یه چیزی گفتم اون اوایل درمورد ازدواج تو ول کن نیستی.خیلی خوشحال شدم شب خوبی بود وحرفای قشنگی زدیم. امروز خیلی دلم گرفته.خیلی درگیرم.یه سری مسیج اومده برام که داغونم کرده بیشعور ح هرحرفی که...
-
توکه نیستی.....
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 08:34
ح-دیگه شب بخیر نمیگی -حرفاوکارای یک طرفه زود تموم میشه -شبت بخیر عزیزم -شب بخیربرابارچندم وقتی نمیدونی عزیزم چیه نگو -چرایک طرفه حالا ازطرف من یک طرفه یا تو -خیلی خوب میدونم عزیزم چیه -منکه همه چیزا یک طرفه میبینم واسه همین تکلیفشا روشن میکنم به زودی -نگفتی از طرف کی من یا تو -اون میم آخرش میدونی چیه -اره -پس میدونی...
-
توکه نیستی
جمعه 11 مردادماه سال 1392 22:09
من-بی هیچ دلیلی دوستت دارم تانقض کنم قانونی راکه علت میطلبد. -بله دوسم داری دوستت دارم بی دلیل -میخوام یه سوال بپرسم چند روزه.خیلی برام مهمه -بگو -چراعکستادادی بذارم تو وبلاگم -چون گفتی من واست خاصم چهره ات یادم نمیمونه به خاطر این هروقت خواسی میتونی ببینی -خواب دیدم دادی بذارم تا یه نفر خاص ببینه.وقتی بیدار شدم حالم...
-
توکه نیستی
دوشنبه 7 مردادماه سال 1392 20:27
امشب شب 21 ماه رمضان شب قدر خدایا به حق خوبات به حق اونایی که دوسشون داری یه نگاه هم به ما بدا بنداز خداجونم خیلی شرمنده ام.خیلی گناهکارم.خیلی کارای بدی کردم .میدونم که میدونی چقدر پشیونم.میدونی چقدر دلگیرم وچقدر تو تنهاییم عذاب وجدان دارم ولی زورم نمیرسه.ازت میخوا م کمکم کنی از گناه دل بکنم.میدونی که اینا از ته دل...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 مردادماه سال 1392 11:57
بعدازقهر نصف شب ح-همینه که هست -توسیب منی ناراحت نشی ازمن -اگه یه موقع رفتی یا تومسیری اگه خواستی آدم حساب کن.وقتی رسیدی اطلاع بده -من نرفتم چون همین الان تموم شد.تو گل منی این حرفا چیه؟ -خوش بحالت یکی هست هروقت دلت خواس بش اس میدی زمانشم مهم نیست -آره خوش به حالم -خسته نباشی ممنون که ته کارات یاد منم افتادی آقای...
-
توکه نیستی.....
شنبه 5 مردادماه سال 1392 08:47
سه شنبه حمید اومد دیدنم خیلی خوش گذشت وبعدش هم منا رسوند. 5شنبه باهم بحثمون شد سر دندونپزشکی.وگفت اگه رفتی پیش اون دندونپزشک دیگه همه چی تمومه .حس خوبی دارم که روم غیرت داره.بعد از آشتی هم گفت دیگه دوس ندارم اون مانتو 4خونتا بپوشی منم بش گفتم چشم آقای رضا خان.خوبه که حواسش به این چیزا هست. دیشب درمورد ازدواج وخیلی...
-
توکه نیستی.....
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 09:06
پریشب خواب دیدم که حمید مرتب ازدختری که قبلا باش بوده حرف میزد.ودقیقا دیشب 2ساعت درکمال پررویی ازخاطراتش گفت. خیلی حالم گرفته شد.تو حرفاش مرتب وانگار با تاکید از ازدواج من حرف میزد مثلا امیدوارم شوهرت اینجوری باشه اونطوری باشه منم که بدتر از خودش براش در مورد زن آینده اش حرف میزدم.خیلی حس بلاتکلیفی بد.کاش یکی بود کمکم...
-
توکه نیستی.....
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 09:12
ط-یکی ازخصوصیات خوبم اینه که:کسی که منا دوس داشته باشه پیرنمیشه،یادق مرگ میشه یاجوون مرگ -حالا دق مرگ میشم یا جوون مرگ -تو منا دوس داشته باش اونش با من -من تو را دوس دارم عزیزم -خوب چون منم دوست دارم اجازه میدو انتخاب کنی کدوماشا میخوای -هیچکدوم با تصادف بمیرم -خدانکنه.اصلا پیر شی.روش های منا بیخیال -ان شا اله تو هو...