تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

روزای بیکاری

سه شنبه بیست و پنجم شهریور

امروزصبح ازحمیدخواستم که بمونه،با کلی ناز کردن قرارشد نهار بمونه و بعد از نهار بره،خیلی ناراحت بودم بعد از اینهمه مدت که باهم بودیم خیلی حالم گرفته بود،عصر رفت اصفهان و آخر شب رسید،،،،،،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد