تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

روزای بیکاری

شنبه بیست و دوم شهریور

صبح حمید رفت بیرون واسه خرید یه ماشین کار داشت،ظهر واسه نهار اومد،عصرخوابیدیم وشب با بچه های حکیمه رفتیم شهربازی بد نبود،آخرشب دیر وقت خوابیدیم،،،‌

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد