یک شنبه شانزدهم شهریور،، روز ولادت آقا نماز ظهر حرم خوندیم نهارم رستورران بودیم،،،برگشتیم خونه بعد از استراحت شب دوباره برگشتیم حرم ،،،
پنج شنبه نه خرداد حمید اومد اصفهان،جمعه اساس کشی داشتن،عصر جمعه اومد خونمون، فرداش رفتیم آخرین وسایل برقی جهیزیه را خدارا شکر خریدیم،وعصرش رفتیم اصفهان خونشون،رضا و زهرا و مازیار و ادریس هم بودن،فردا ظهرش باحمید رفتیم رستوران خیلی خوش گذشت تو پارکینگ بنزین تموم کردیم و زنگ زد مازیار و ادریس بنزین
وردن.نهارم پیش مابودن،شب رفتیم خونه عمه حمید، فرداش حمید خمینی شهر کار داشت من خونه موندم،شب همگی رفتیم خونه عموش موقع برگشت من و حمید جدا اومدیم و رفتیم نو پارک حسابی باهم صحبت کردیم،چون فردلش یعنی دوشنبه حمید رفت ،منم تا یک شنبه هفته دیگه اش موندم و بعد برگشتم. تو این چند روز اتفاقات خیلی تلخی افتاد زهرا بی مقدمه از دنیا رفت و چند روز بعدش سید محمد،، توی آتیش سوزی،