تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

روزای بیکاری

پنج شنبه نه خرداد حمید اومد اصفهان،جمعه اساس کشی داشتن،عصر جمعه اومد خونمون، فرداش رفتیم آخرین وسایل  برقی جهیزیه را خدارا شکر خریدیم،وعصرش رفتیم اصفهان خونشون،رضا و زهرا و مازیار و ادریس هم بودن،فردا ظهرش باحمید رفتیم رستوران خیلی خوش گذشت تو پارکینگ بنزین تموم کردیم و زنگ زد مازیار و ادریس بنزین 

وردن.نهارم پیش مابودن،شب رفتیم خونه عمه حمید، فرداش حمید خمینی شهر کار داشت  من خونه موندم،شب همگی رفتیم خونه عموش موقع برگشت  من و حمید جدا اومدیم و  رفتیم نو پارک حسابی باهم صحبت کردیم،چون فردلش یعنی دوشنبه حمید رفت ،منم تا یک شنبه هفته دیگه اش موندم و بعد برگشتم.   تو این چند روز اتفاقات خیلی تلخی افتاد زهرا  بی مقدمه از دنیا رفت و چند روز بعدش سید محمد،، توی آتیش سوزی،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد