ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
سه شنبه ۱۳خرداد
امروز رفتم اصفهان با حمیدقرار داشتم رفتیم خرید طلا فروشی ها که اعتصاب بود خیلی نگران شدیم،کفش خریدیم وسایل سفره عقد و قرآن هم خریدیم بعدش رفتیم میدون امام شانسمون چندتا مغازه بازبودن حلقه جفتی هم داشت از من طلا واسه حمید پلاتین، یه انگشترنشون هم گرفتیم ،نیم سکه هم خریدم واسه کادوی سر عقدش همونجا نهار هم خوردیم،بعدش رفتیم دنبال لباس من اصلا گیر نمیومد چندتا هم که پیدا شد خیلی گرون بود حمیدهم میگفت بگیر ولی من قبول نکردم آخرش یه بلوز شلوار سفید برداشتم قشنگ بود یه دامن هم واسه روز نامزدی برداشتم بعدش کت و شلوار و کفش حمید را خریدیم،و از اصفهان اومدیم بیرون دیگه شب شد بود رفتیم شیرینی و کیک را سفارش دادیم و رفتیم خونه،حمید هم خیلی خسته بود و شب خونمون موند،،،،،
دوشنبه ۱۲خرداد
امروز رفتیم آزمایش اعتیاد دادیم ماشین حمید خراب بود و صدا میداد رفتیم آزمایش دادیم و مادرا را گذاشتیم امامزاده و اول ماشینابرد تعمیر گاه وقتی درست شد رفتیم واسه روز عقد ظرف یکبارمصرف گرفتیم وحمیدخیلی گرسنه بود رفتیم ساندویچ خوردیم ورفتیم امامزاده زیارت کردیم واومدیم خونه،نهار خورشت قیمه داشتیم، عصر بعد از استراحت کردن حمید ومادرش رفتن،