تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

روزای بیکاری

دوشنبه بیست وچهارم شهریور

صبح با حمیدقرارشدبریم اصفهان،ومن تنهابرگردم واون بره،اول رفتیم ک و پیش طیبه برای شام دعوت شدیم اولش حمید راضی نمیشد واصرار داشت که یه دفعه دیگه ولی چون اصرارمنادید قبول کرد،رفتیم اصفهان اول رفتیم دفترمهندس حسینی برلی تسویه وبعدشم رفتیم خونشون،نهار حاضری خوردیم استراحت کردیم دوش گرفتیم  ورفتیم بازار چیزایی که برای رژیمم لازم بود خریدیم وشب شده بودکه رفتیم خونه طیبه خیلی خوش گذشت وشام کباب خوردیم و تو راه برگشتن رفتیم خونه علی تا دیر وقت اونجابودیم و بعدش رفتیم خونه خودمون خوابیدیم که صبح زود حمید بره،ولی بیشتر وقت بیدار بودیم

روزای بیکاری

یک شنبه بیست وسوم شهریور

صبح حمید رفت بیرون،نزدیک ظهر وسایلمونابرداشتیم وحرکت کردیم سمت جمکران،وقتی رفته بودم واسه نماز وضو بگیرم دیدم انگشتراما جاگذاشتم،از مسجد تا سرویس بهداشتی دویدم خداراشکر سرجاش بودن،بعدش حرکت کردیم نهار رابین راه خوردیم،ونزدیک غروب رسیدیم خونه،حمید دوش گرفت و واسه شام رفتیم خونه دایی مرتضی،خیلی خسته بودیم ،برگشتیم و زود خوابیدیم،،،،

روزای بیکاری

شنبه بیست و دوم شهریور

صبح حمید رفت بیرون واسه خرید یه ماشین کار داشت،ظهر واسه نهار اومد،عصرخوابیدیم وشب با بچه های حکیمه رفتیم شهربازی بد نبود،آخرشب دیر وقت خوابیدیم،،،‌

روزای بیکاری

جمعه بیست ویکم شهریور تقریبا تا ظهر خوابیده بودیم، بعدش حمید با تبلت بازی میکرد و من نهار درست کردم،و بعد از نهار استراحت کردیم که خواب وحشتناک دیدم و بیدار شدم،بعد از دوش گرفتن رفتیم حرم دوباره وبعدش قرار بود شام مهمون من باشیم بیرون    ولی حکیمه  زنگ زد که شام بیاید  خونه رفتیم اونجا، بعد از شام چون اونام  تازه از راه اومده بودن و خسته بودن زود خوابیدیم

روزای بیکاری

پنج شنبه  بیستم شهریور،،،صبح بعد از صبحانه خدافظی کردیم و انگار دوباره قسمت شده بود  رفتیم حرم خیلی خلوت شده بود هر دومون حس کردیم  کاش حالا اومده بودیم  با دل گرفته و آرزوی اینکه به زودی برگردیم رفتیم سمت قم،،،،تو مسیر چند باری توقف کردیم آخرشب رسیدیم تهران،رفتیم مرقد امام شام  اونجا خوردیم و حرکت کردیم سمت قم یک ساعت بعد رسیدیم قم اول رفتیم حرم حضرت معصومه انگار قسمت شده بود همه زیارتگاه ها را بریم و این چقدر خوب بود بعدش رفتیم خونه عظیمه،کسی اونجا نبود کلید را از صاحبخونشون گرفتیم،،،،