جمعه دوم خرداد
صبح ساعت ده بیدارشدیم خیلی سردرد داشتم نهاردعوت مرجان بودیم غذا را آورد خونه خاله مرغ بود خوردیم ظرفاراشستیم بعدش خوابیدم عصرقراربودبریم بیرون ولی نشد.شام خونه عبداله بودیم کشک بادمجون درست کرده بودخانومش خیلی خوشمزه شده بود،برای
خواب رفتیم خونه مرجان.
خداجونم خیلی خوش گذشت ممنونم