من-بی هیچ دلیلی دوستت دارم تانقض کنم قانونی راکه علت میطلبد.
-بله دوسم داری دوستت دارم بی دلیل
-میخوام یه سوال بپرسم چند روزه.خیلی برام مهمه
-بگو
-چراعکستادادی بذارم تو وبلاگم
-چون گفتی من واست خاصم چهره ات یادم نمیمونه به خاطر این هروقت خواسی میتونی ببینی
-خواب دیدم دادی بذارم تا یه نفر خاص ببینه.وقتی بیدار شدم حالم گرفته بود
-پس دلت برام تنگ شده که خوابم میبینی نه
-منکه ایندفعهازهمون روز که رفتی حس خوبی نداشتم.ولی خوابم چی میشه
-خواب چی دیدی
-گفتی بت دروغ گفتم عکساعمدا دادم بذاری تو وبلاگ.میخواسم ازت واقعیتا بپرسم ترسیدم خوابماتاییدکنی
-خوب حالا ترست ریخت
-حمیدچقدمیشه روت حساب کرد؟
-روچی
-هرچیزی که به من مربوط میشه
-آره
-چی آره
-روم حساب کن
-پرسیدم چقد.میدونم قابل اعتمادی ازهرنظرولی مرد که هستی براهمین نمیدونم چقدمیشه روت حساب کرد.
-نمیدونم چی میگی
-نمیخواد بدونی همون جوایب که دادی من فهمیدم
-منظور
-منظورنداره.حتمامیخوای بگی ماکه حرفامونازدیم.تراخدا دیگه اینا به اون حرفا ربطش نده
-منظورم این نبود گفتم حرفتا بزن
-حرفم همین بود گفتم میتونم روت حساب کنم گفتی آره.منظورنداره دیگه
-ایناچندبار گفتی برا چی
-که یادم بمونه.حالا اگه پشیمونی میتونی حرفتا پس بگیری.
-خوب تو که چیزی نگفتی
-چی باید میگفتم
-رو تو میشه حساب کرد
-بستگی داره چی باشه ولی تو بیشتر موارد حتما میشه
-پس مثل خودمی
-چرا حرفتا عوض کردی توکه قبلا گفتی تو هرچیزی میشه روت حساب کرد
-نه حرفموعوض نکردم
-پس چرا میگی مثل منی
-چون حرفامون مثل هم بود.شب بخیر اگه کاری نداری
-باشه ولی حرفامون مثل هم نبود تو مثل منش کردی
-شب بخیر
-شب بخیر
امشب شب 21 ماه رمضان شب قدر
خدایا به حق خوبات به حق اونایی که دوسشون داری یه نگاه هم به ما بدا بنداز
خداجونم خیلی شرمنده ام.خیلی گناهکارم.خیلی کارای بدی کردم .میدونم که میدونی چقدر پشیونم.میدونی چقدر دلگیرم
وچقدر تو تنهاییم عذاب وجدان دارم ولی زورم نمیرسه.ازت میخوا م کمکم کنی از گناه دل بکنم.میدونی که اینا از ته دل میگم
خدا جونم ازت میخوام به همه آدما سلامتی بدی.بهترین تقدیرا برای همه رقم بزنی.
خدایا ازت میخوام منا ببخشی بیامرزی به خانواده ام ودوستام سلامتی بدی.علی سلامت باشه ومشکلاتش حل بشه. عباس سلامت باشه.همکارام سلامت باشن وروبراه.
مشکلات تو خونمون حل باشه پدر ومادرم زنده وسلامت باشن.وجدا ازهمه اینا حمید.همیشه سلامت باشه همیشه بهترینا
براش اتفاق بیافته.اگه مشکلی داره مشکلاتش هر چه زودترحل بشه.وبامنم یکم مهربونتر باشه.خدایا ازت میخوام تو این
ارتباط حفظم کنی یعنی هر2مونا حفظ کنی از شیطون.از گناه.خدایا میدونم که حضورش تو زندگیم اتفاقی نبود.چون من آدم
این برنامه ها نبودم.نمیدونم حکمتش چیه ولی ازت میخوام کمکم کنی آسیب نبینم.
خداجونم بخاطر همه چیزای که بم دادی بخاطر خانواده سالم.کار .سلامتی به خاطر همه چیز خیلی ازت ممنونم ودوست
دارم.بخاط حضور حمید که تو اون شرایط بد روحیم شاید خودش ندونه ولی خیلی کمکم کرد ازت ممنونم.
خداجونم ازت میخوام بهمون کمک کنی که همیشه با تو باشیم و برای تو زندگی کنیم.ازت میخوام این حس شیرینی گناه را
از همه وبخصوص من بگیری.خدایا پدر ومادرما برام حفظ کن من بدون خانواده ام میمیرم.
ازت میخوام حمیدهم همیشه هم خودش هم خانواده اش سلامت باشن.ومادرش سلامت همیشه براش بمونه.
الان داره اذان میگه خدایا منا ببخش .کمکم کن یه آینده خوب عاقبت بخیری.......
خدایا مشکل حسینم حل کن من از این حرفا واتفاقای جدیدی که افتاده اصلا خوشحال نیستم ولی خدایا یه کاری کن به
بهترین شکل حل بشه.هرطور خودت صلاح میدونی حلش کن.
خدایا همه رفتگانمون بخوص دوستام پدر بزرگا ومادر بزرگام عموم وپسر عموهام ببخش وبیامرز.
خدا جونم خیلی ذوستت دارم.
بعدازقهر نصف شب
ح-همینه که هست -توسیب منی ناراحت نشی ازمن
-اگه یه موقع رفتی یا تومسیری اگه خواستی آدم حساب کن.وقتی رسیدی اطلاع بده
-من نرفتم چون همین الان تموم شد.تو گل منی این حرفا چیه؟
-خوش بحالت یکی هست هروقت دلت خواس بش اس میدی زمانشم مهم نیست
-آره خوش به حالم
-خسته نباشی ممنون که ته کارات یاد منم افتادی آقای همینه که هست
-منه ک نمیدونسم ساعت چنده فقط خواستم از ناراحتی درت بیارم.شب بخیر -یادت بودم
-اگه بیداری میخواستم یه چیزی بگم
-س ص ب بگو بگو
-س ص خوبی؟باور کن یادم نیست فقط یادمه یه حرف خوب بود
-میخوسی بگی خیلی خیلی دوسم داری؟
-تو نداری؟
-من د ارم
آره دوست دارم لی فکرکنم یه چیز بهتر میخواسم بگم
-پس بگو
-باورکن یادم نیس حتما یه چیزی مثل دوست دارم بوده
-خوب نگوووووووووووو
-حالا دوباره قهرکردی؟
-خوبه.گفتم شایددوباره قهری برم غصه بخورم
-مگه گرسنته
-تویی دیگه گفتم شاید دیروز خوشمزه بوده خواسی دوباره قهر کنی
-من قهرنبودم میخواسم....
-حرفتا کامل بگو...میخواسی حالما بگیری
-آره تا ادب شی خدافظ
سه شنبه حمید اومد دیدنم خیلی خوش گذشت وبعدش هم منا رسوند.
5شنبه باهم بحثمون شد سر دندونپزشکی.وگفت اگه رفتی پیش اون دندونپزشک دیگه همه چی تمومه .حس خوبی دارم که روم غیرت داره.بعد از آشتی هم گفت دیگه دوس ندارم اون مانتو 4خونتا بپوشی منم بش گفتم چشم آقای رضا خان.خوبه که حواسش به این چیزا هست.
دیشب درمورد ازدواج وخیلی چیزای دیگه باهم حرف زدیم .آخرش نفهمیدم چی به چیه حرفامون خوب بود دوس دارم تو یه فرصت مناسب بیشتر باهاش حرف بزنم.
تو خوه هم که اوضاع زیاد مناسب نیس قضیه ح همچنان ادامه داره ومادرم اذیت میشه