ح-شب بخیر
-شب بخیر
-خوابی یابیدار
-فکرکنم بیدارم
-چرافکر
-چون دارم اس میدم معلومه بیدارم
-گفتم شایدتو خواب اس میدی که بیشتر
-بیشترچی؟
-هیچی
-هیچی که کمه
-برام دعاکردی؟
-اختیارداری-اومدم اص
-نگفتی میای.وقتی فکرمیکنم انگاربعضی وقتازیادی حرف میزنم
-براچی
-کلایامن زیادی حرف میزنم یانمیخوای بامن حرف بزنی.همش من باتوحرف میزنم
-میخوای زنگ بزنم؟
-نه
-خوب شب بخیر
-چرا یه دفعه شب بخیر خسته ای؟
-نه.بااتوبوس اومدم ظهربه این خاطرزنگ نزدم مزاحم خوابت نشم
-1ساعت خوابیدم چرااتوبوس؟
-نمیای اص
-نمتونم حتماتو هم نمیتونی؟
-براچی نمیتونی توکه فرداتعطیلی؟
-ازاون لحاظ میتونم.نمیتونم دس خودم نیست.بخداقصدنازکردن ندارم
-خب بیااصفهان خودم تارسیدی برت میگردونم تو راه هم صحبت میکنیم.
-خیلی دوسدارم ببینمت.ولی جایی نمیتونم بیام.
-توفقط برامن یک ساعت وقت داری؟اونم تو جاده خوش به حال من
-خوب اینا بخاطرخودت گفتم 5ساعت میریم
-ایناهمش بهانس اگه میخواسی توهم مناببینی تو میومدی
-روز شنبه خوبه میای بیام دنبالت
-دقیقامنظورت چیه؟چرااینقداصراری من بیام چرا تو نه
-خوب نیا
-میتونسی بهتربگی فکرنکنم حرف بدی زدم
خوب عزیزم هرطوردوسداری
-توهم همینطور.به هرحال لازمه بعضی وقتا ازاین اتفاقابیافته
-من میخوام بخوابم شب بخیرگلم
-جهت اطلاع من 27سالمه نه 18سال.شب بخیرقربونت
-جهت اطلاع مادربزرگ عزیزم شب بخیر
-دوسدارم بات ساده باشم خودم باشم بای
ح-دوست داشتن نم نم باران است کم میآیدوبه درازامیکشد.بارانی دوستت دارم
-تورا خدا؟
-چی؟
-همین طورتو
-حمیدتحویلت میگیرم یه موقع خودمعشوق پنداری نگیریا.نمیتونم درمانت کنم
-من خوددرمانی دارم نگران نباش
ط-اسمتامیذارم هوشنگ
-چرا؟
-باهوشی
-اهو تو هم زرنگتری
-من چرا
-چون یدونه ای عروسکی کارت درسته
-بعدبگو ط خواسته نازکنه ارزون خریدم.راحت بخوابه دختره
-تو که قیمت نداری عزیزم
-سلام دارم میرم فرودگاه
-ساعت چندمیری -بسلامت
-کاش تو هم بودی
-خیلی خوب میشد
-گفتی میم که بعدنیومدی
-توداری میری یبارنگفتی تو هم بیا
5شنبه 13/4/92رفتم مشهد با م.خیلی عالی بود وحالم خیلی خوبه.ممنونم خداجون.امیدوارم که زیارتم مورد قبول واقع بشه.
دوشنبه برگشتم وازسه شنبه رفتم سرکار.بعدازچندروزیکم برام سخت بود.امروزم که اگه خدا قبول کنه روزه ام.حالم مساعد
نیست احتمالا فردانتونم بگیرم.
حمیدهم این روزها خوبه ودرنوسان بعضی وقتاعشقولانه بعضی وقتا جدی وشوخی.دلم براش تنگ شده کاش میومد.این چند
روزه رفته قم.
خداجونم به خاطر اینهمه لطفی که بهم داری ازت ممنونم.امیدوارم بتونم روزه هامابگیرم.
امروز باحمید خیلی جدی صحبت کردیم حالم از این غرور بهم میخوره بازم بش گفتم منم قصد ازدواج ندارم اونم گفت تو برام
بهترین گزینه ای ولی فعلا شرایطشا ندارم گفت دوستت دارم ولی هنوز عاشقت نیستم گفت اگه عاشقت بشم جرات وجسارت
گفتنشا دارم مثل تو نیستم که میترسی حستا بگی.هم خوشحالم که حرفشا رو راست میگه هم ناراحتم که دقیقا نمیدونم
چیکار کنم .خدایا کمکم کن.من بهش علاقه دارم ولی عاشقش نیستم .نمیدونم چیکار کنم.
الهم صل الا محمدوال محمدوعجل فرجهم