تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

چهارشنبه نوزدهم شهریورصبح زود بیدار شدیم رفتیم حرم واسه نماز صبح،خیلی دلمون گرفته بود واسه دفعه آخر بود رفتیم زیارت،دعای وداع را خوندیم  و همه درد دلامونا به آقا گفتیم و برگشتیم خونه،صبحانه خوردیم خانواده ابراهیم هم بیدار شده بودن خیلی اصرار کردن که واسه نهار بمونیم مهمونشون باشیم بالاخره موندیم،بعد نهار دوباره اصرار کردن موندیم و قسمت شد رفتیم خواجه اباصلت، و بعدش خواجه مراد خوش گذشت جای با صفایی بود عکس هم گرفتیم  و بعدش رفتیم پارک ملت اونجا خیای شلوغ بود بخاطر اتفاقی که تو شهر بازی شاهین شهر برام افتاده بود از همه وسایل میترسیدم فقط چرخ و فلک سوار شدم  اونجا هم تو بغل حمید بودم  ولی کم کم ترسم ریخت،بعد پارک  بستنی دعوت ابراهیم بودیم وشام زورکی به دعوت حمید  ،،،بعدش رفتیم خوابیدیم که صبح زود بریم،،،،،
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد