4شنبه 23بهمن 92
امروز حمید اومد دنبالم فقط خدا میدونه چقدر از دیدنش خوشحال شدم. رفتیم اصفهان تو ی بازار طلا فروشی دنبال یه انگشتر قشنگ بودیم که پیدا نکردیم .رفتینم شاهین شهر نهار گرفتیم تو پارک خوردیم بعدش رفتیم خونه داداشش چن اونا قم بودن یکم استراحت کردیم وبرگشتیم اصفهان رفتیم بازار یه انگشتر خیلی خوشکل برام خرید وگوشواره ام خریدم البته پولشا حمید داد. یه کفش هم واسم خرید
شب دوباره رفتیم خونه حمید شام آماده کرد شام خوردیم تا صبح اونجا بودیم.