تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

توکه نیستی.....

شنبه 5بهمن 92


امروز عصر حمید وخانوادش اومدن خونمون وبرای آزمایش رفتن اجازه بگیرن.خیلی خوش گذشت.من وحمید باهم قهر بودیم ولی من جلو خانوادش اصلا نذاشتم بفهمن وخیلی باهاشون خوب برخورد کردم.بعد حمید میگفت خیلی نگران بودم که نکنه حالا که ما مشکل داریم جلو اونا هم برخوردت خوب نباشه.چون ما به هم قول دادیم برای همیشه هیچ وقت اگه خدایی نکرده مشکلی داشتیم نذاریم کسی بفهمه.بعد از خونه ما رفتم قم وقرار شد 2شنبه بریم آزمایش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد