نمیدونم چرا این چند روز همش با حمید بحثمون میشه دیشب دوباره بحثمون شد و اونم گفت تا نامزدی دیگه بهت زنگ نمیزنم.خیلی اعصابش خورد بود ومنا مقصر میدونه.منم حالم گرفته بود واونا مقصر میدونستم.صبح از ساعت 5بهش اس دادم اونم بیداربود.خیلی با اس حرف زدیم نمیدونم ناز میکرد یا واقعا میخواد تا نامزدی باهم نباشیم.من همه تلاشم کردم ولی اون آخرشم گفت دیگه زنگ نمیزنم.منم گفتم باشه هرچی توبخوای.ولی من حتی غرورشا در نظر گرفتم گفتم شاید نمیخواد واقعا زنگ نزنه اما چون یه حرفی زده میخواد از حرفش کوتاه نیاد واسه همین از هر راهی که میشد نازشا کشیدم ولی تاثیری نداشت.حالا دیگه هر جور خودش میخواد من تلاشما کردم.
اما حمید جونم بدون عاشقتم وخیلی دوستت دارم وهرچی که بشه من فقط تو را میخوام وخیلی دلتنگتم واگه کاری کردم ویا حرفی زدم که ناراحتت کرد واقعا معذرت میخوام ازته قلبم میگم.
خیلی سرما خوردم این چند روز اصلا حالم خوب نبوده.
خدایا کمکم کن کمکم کن اعصابم بیاد سرجاش.کمکم کن همیشه با تو باشم. وتو خونه هم رفتارم بهتر بشه.کمکم کن همه چی درست بشه.