تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

توکه نیستی.....

پریشب خواهرحمید زنگ زد خونمون خیلی استرس داشتم نگران بودم مامانم چطوری ج میده.خوشبختانه خوب ج داد ویکم باهم صحبت کردن وقرارشد بیشترخانواده ها باهم آشنابشن.مامانم خیلی خوب برخورد کرد وقرار شد بعد از تاسوعا وعاشورا بیان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد