تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

توکه نیستی

5شنبه 13/4/92رفتم مشهد با م.خیلی عالی بود وحالم خیلی خوبه.ممنونم خداجون.امیدوارم که زیارتم مورد قبول واقع بشه.


دوشنبه برگشتم وازسه شنبه رفتم سرکار.بعدازچندروزیکم برام سخت بود.امروزم که اگه خدا قبول کنه روزه ام.حالم مساعد


نیست احتمالا فردانتونم بگیرم.


حمیدهم این روزها خوبه ودرنوسان بعضی وقتاعشقولانه  بعضی وقتا جدی وشوخی.دلم براش تنگ شده کاش میومد.این چند


روزه رفته قم.


خداجونم به خاطر اینهمه لطفی که بهم داری ازت ممنونم.امیدوارم بتونم روزه هامابگیرم.



توکه نیستی

امروز باحمید خیلی جدی صحبت کردیم حالم از این غرور بهم میخوره بازم بش گفتم منم قصد ازدواج ندارم اونم گفت تو برام


بهترین گزینه ای  ولی فعلا شرایطشا ندارم گفت دوستت دارم ولی هنوز عاشقت نیستم گفت اگه عاشقت بشم جرات وجسارت


گفتنشا دارم مثل تو نیستم که میترسی حستا بگی.هم خوشحالم که حرفشا رو راست میگه هم ناراحتم که دقیقا نمیدونم


چیکار کنم .خدایا کمکم کن.من بهش علاقه دارم ولی عاشقش نیستم .نمیدونم چیکار کنم.



الهم صل الا محمدوال محمدوعجل فرجهم


توکه نیستی



حمید بااون غرورش پیشنهاد داد دوستی ما اگه بخوای ماندنیست.بالاخره اعتراف کرد که من دختری نیستم که جلوش کم بیارم


امروز3روزه ازش خبر ندارم.میدونم منتظره بش اس بدم یا زنگ بزنم ولی من بیشتر از اینابرا خودم ارزش قائل میشم.امروز


بالاخره کم آورد ویه تبریک ساده واسه ولادت امام زمان فرستاد منم 2ساعت بعدش یه تبریک فرستادم.تا چی پیش بیاد.