تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

تسلیت قلب صبورم......

روزنوشت های من

توکه نیستی.....

دیروزگفت فکر کردم فکرکردی میخوام بات تموم کنم.ومن یه بیماری دارم واز این چرندیات.خیلی اعصابما بهم ریخت


هزارجورفکرمختلف اومد سراغم.


ط-حمیدیه خواهش ازت دارم هیچوقت مناتحمل نکن.چون من اگه یه موقع نخوام باهم باشیم بت میگم.تو هم همین طورباش


-چشم

-خوشم نمیاداینطورجواب میدی وقتی من جدی ام


-جدی گفتم ،چون منم مثل خودت بهت میگم اگه بخوام ولی کی دلش میادبا گلی مثل شماتموم کنه 

 

شب-ح-س نماز روزه قبول دیگه کهخ حرصز منانداری

-س ممنون.چرابایدحرص داشته باشم.واگه داشته باشم چون گفتی گلی نباید داشته باشم

-بله شماگلی+قشنگی

-عصرتاحالا شما شدم

-ط خانومی شما احترام بیشتره

-باشه حاج آقامنم دیگه بتئن احترام میذارم

-خوب خانومی چه خبر؟

-دلم میخواد دعواکنم اونم با تو .یه دعوای بزرگ

-درخدمتیم

-حاج آقامن دارم از یه حس صحبت میکنم

-میخوای زنگ بزنم داد بزنی

-نه تو که فعلا زنگ نزن اوضات پیشم خوب نیس

-مگه چی شده

-هیچی همینطوری قاطیم

ط-ممنون که آدم حسابم کردی ج دادی شب بخیر حمید جون

-قربانت

-روتا برم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد